کبوترانه ای به جزیره کبوتر
 
درباره وبلاگ


پرشین گروپ ، برگزار کننده تورهای تفریحی و گردشگری در ترکیه
آخرین مطالب
پيوندها
  • بلکس آپ
  • برترین ها
  • بیتوته
  • اسپرت اریو
  • اپشن اریو z300
  • کادو تولد

  • تبادل لینک هوشمند

    برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان پرشین گروپ ، برگزار کننده تورهای تفریحی و گردشگری در ترکیه و آدرس persiangroup1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
مجله گردشگری پرشین
برگزارکننده جشن ها و گردهمایی های ایرانیان در ترکیه متخصص در برپایی دیسکوهای هفتگی در سراسر ترکیه تور کاپادوکیا ( اورگوپ ، گورمه ، بالن سواری ، سافاری) پکیج فول




از سفر که 6 ماه می گذرد دل ما هم شروع به بی قراری می کند برای سفر بعد....

وقتش است...

بجنب...یک مقصد انتخاب کن و تمام !

خیال می‌کنم

در آب‌های جهان قایقی است

و من - مسافر قایق - هزارها سال است

سرود زنده دریانوردهای کهن را

به گوش روزنه‌های فصول می‌خوانم

و پیش می‌رانم

مرا سفر به کجا می‌برد؟

کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند

و بند کفش به انگشت‌های نرم فراغت

گشوده خواهد شد؟ کجاست جای رسیدن، و پهن کردن یک فرش

و بی خیال نشستن

و گوش دادن به

صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور؟

و در کدام بهار

درنگ خواهد کرد

و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد؟

 

 

رزرو آنلاین هتل 

 

خرید آنلاین تور استانبول

 

  

 

اواخر فروردین بود که شروع به تحقیق در مورد تایلند و مار ماریس و کوش اداسی کردم.مسلما اولویت با تایلند بود اما با توجه به اندوخته ما و حساب و کتاب خرج سفر متوجه شدم که این بار هم نمیتوانیم به تایلند سفر کنیم و سراب هنوز باقی ست. پس تمرکزمان به کوش آداسی و مارماریس برگشت.چیزی که از سفر دلچسب تر است و رویایی تر، تحقیقات و خواندن سفر نامه ها و تحقیق در مورد کشور مقصد و انتخاب هتل و پرسه در بوکینگ و تریپ ادوایزر هست.برای من لذت بخش ترین کار پرش بین سایت لست سکند و بوکینگ بود.مست از این تکرار هر باره قبل از سفر روزانه چند ساعت به جای کار مفید در شرکت با لبخند ژکوند گوشه لب توی اینترنت می گشتم(مدیریت محترم شرکت حلال کن !عشق سفر این حرفا رو نمیفهمه !)

هتل و مقصد با تحقیق و در نظر گرفتن شرایطمان کوش آداسی انتخاب شدو فقط در انتظار پایان چند روز تعطیلات بودم تا تور را قطعی کنم و تمام.

صبح روز موعود سایت لست سکند را باز کردم و صفحه تورها رو آوردم.

چند بار پلک زدم شاید اشتباه می کنم... شاید مقصد را اشتباه زده ام...شاید اصلا سایت مشکل دارد !

بعد از چند بار رفرش صفحه مطمئن شدم که این اشتباه از سایت نیست و شروع به تماس تلفنی با چند آژانس کردم...بله..از قرار معلوم نرخ دلار بالا رفته است و قیمت تورها در عرض چند روز دو برابر شده است و دیگر پس انداز ما برای سفر کافی نیست.این اولین ضربه مهلک بود.

مشورت و درد و دل با آقای همسر این نتیجه را داد که کمی صبر کنیم این اوضاع موقتی هست و درست میشود و در مصاحبه جناب رئیس جمهور مطمئن شدیم که این افزایش ناگهانی حبابی بیش نیست...

صبر کردن همانا و گذشتن 4 ماه همان و چندین برابر شدن قیمتها همان !این حباب جنسی از کتان داشت انگار.قصدی برای ترکیدن نداشت و کم کم به بالنی استوار تبدیل می شد و بالا و بالاتر میرفت.

دومین ضربه مهلک دقیقا عوارض خروج از کشور بود و بعد از آن هر روز صبح با دیدن قیمت دلار یک ضربه مهلک تر وارد می شد.تا جایی که دلار 14 تومانی دقیقا از شدت درد بی حسم کرد و مثل یک قهرمان باخت را قبول کردم !

در این گیر و دار خبر از قطع ارز هم رسید و برای روح در هم شکسته من ضربه آخر بود.

آقای همسر که دیدند کار ممکن است به جاهای باریک کشیده شود و  من بخاطر سفر افسردگی مفرط بگیرم و آبروی چندین و چند ساله اش برود تصمیم گرفت در طی چند روزی که تا قطع ارز باقی مانده فکری کند و راهی سفر شویم .البته نه با تور بلکه به صورت شخصی !

طولانی تر نمی کنم این درد مگو را !

با تماس تلفنی بلیط رفت و برگشت را به مقصد ازمیر برای هر نفر 1600000 تومان گرفتم. هتل رو از طریق بوکینگ رزرو کردم و بعد از واریز جانکاه و درد آور عوارض به بانک رفتم و با کلی منت دو نامه 500 یورویی ناقابل هر کدام به ارزش 5400000 تومان (حدودا )گرفتم !

البته ناگفته نماند که جمله با پوزخند خانم معاون بانک موقع امضا و تایید نامه هنوز به یادم است

((کی این ارز رو بردارن ما از دست شماها راحت بشیم...))

صد البته همه ما کارمند بانک نیستیم و این ارز مختصر تنها امیدمان برای یک سفر هرچند کوچک بود و امروز که شما به آرزویت رسیدی و ساعات فراغتت بیشتر شد ما تنها دلخوشیمان خواندن سفرنامه دیگران است !

 

پرواز ما هواپیمایی قشم ایر و از تهران بود و ساعت 3 شب...ما ساعت 8 شب با ماشین شخصی از اصفهان حرکت کردیم.دقیقا پلیس راه شاهین شهر بوی بنزین شدیدی داخل اتاق ماشین پخش شد و مجبورمان کرد توقف کنیم.همسر جان ماشین را پارک کردند و خبری نبود...باز حرکت کردیم و باز این بو پخش شد...توقف پشت توقف و بلاخره با هزار استرس از اینکه ماشینهای مقاوم ساخت وطن بین راه منفجر نشود و ما از پرواز جا نمانیم حدود 12.30 به فرودگاه رسیدیم.

فرودگاه که چه عرض کنم.از شلوغی قدرت تنفس نداشتیم.خبر قطع ارز کار خودش را کرده بود. هر صفی مالامال از جمعیت و سر و صدا بود و همه کلافه و خسته بودند.نگاه های خسته و بیحال رد و بدل میشد و بیخوابی در چهره ها نمایان بود.هر چند دقیقه یکبار به اندازه حلزون چمدان و خودمان را جلو میکشیدیم که دلمان خوش باشد داریم نزدیکتر میشویم.

بعد از انجام کارهای مربوطه در آخرین مرحله به صف ارز بانک سامان در فرودگاه رفتیم وبالاخره  500 یورویی رو با هول و ولا از چنگ کارمند بیچاره باجه بیرون کشیدم...

اونجا بود که آهنگ فرانسوی عاشقانه ای در ذهنم نقش گرفت و نفسی عمیق کشیدم و با لبخندی عاشقانه یورو رو بوسیدم ! البته تا به یاد اوردم که 5 میلیونننننننننن تومان بابت همین تکه کاغذ پول دادم تصمیم گرفتم که پاره اش کنم و البته با دخالت عقل و همسر جان این کار را نکردم !

پرواز سر وقت و خوب بود (از مقوله پرس شدن بین صندلی ها بگذریم که تف سر بالاست ! ).مسیر هم 3 ساعت و نیم زمان برد که ما راحت تا ازمیر خوابیدیم و موقع رسیدن با زور مهماندار که التماس می کرد 
_بیدار بشید لطفا...باید پیاده بشین !

و اصرار ما که _فقط 5 دقیقه دیگه...

 بلاخره بیدار شدیم.ناگفته نماند که من ترس از ارتفاع دارم و در تمام پروازها در حال چنگ و دندان انداختن به همسر هستم و کلی قسم و عهد و پیمان که این اخرین بار است که سوار هواپیما میشوم.اما این بار خستگی از هزار آرام بخش بهتر عمل کرد و تمام مسیر را خوابیدم.

کلا ما خیلی خوش خواب نیستیم اما 4 شنبه از 6 صبح  سرکار بودیم تا 5 عصر.بعد هم با سرعتی برابر نورحاضر شدیم و با حدود 5 ساعت رانندگی به فرودگاه رسیدیم و بعد ازآن 3 ساعت تمام در صفهای فرودگاه ، مردانه ایستادیم ونبرد کردیم.

اینها رامی گویم که به قسمت اصلی برسیم !حالا میرسیم.اندکی صبر !

بعد از تحویل بار به سمت خروجی فرودگاه حرکت کردیم.من از قبل تحقیق کرده بودم و میدانستم اتوبوس هایی هست که هر نیم ساعت تا یک ساعت یک بار به سمت کوش آداسی حرکت میکنه به نام هاواتاش.لندینگ ما و حرکت هاواتاش یک ساعت تفاوت داشت و ما دقیقا به موقع رسیدیم.البته قبلش برای راحتی بیشتر از یکی از لیدرهای هموطن که دنبال مسافرانشان آمده بودند سوال کردم که -ما به صورت شخصی سفر می کنیم و برای رفت به هتل و برگشتمان میتونید کمکمون کنید؟انصافا لیدر خیلی خوش برخورد و مهربان بود و با روی باز قبول کرد و گفت بله البته مبلغ 100 دلار برای این کار می گیریم !!!!!!

Related image

 

Related image

 

Related image

 

ما هم با همان مهربانی خداحافظی کردیم و به سمت ایستگاه هاواتاش رفتیم که دقیقا کمی جلوتر از درب خروجی بود.بلیط برای هر نفر 27 لیر بود وباید از خود راننده میگرفتیم و انصافا اتوبوسهای راحتی بودند.با کولر و تهویه عالی... تا اتوگار کوشی آداسی 50 دقیقه در مسیر زیبایی بودیم و از یکی دو شهر کوچک هم عبور کردیم .تمام مسیر سرسبز بود با پوشش گیاهی فوق العاده.در شهرهای کوچک بین راه تصویری از مدرنیته ندیدیم و همه چیز به شکل سنتی و زیبا بود و روستاهای دلنشین شمال خودمان را تداعی می کرد.

 

به اتوگار که رسیدیم آدرس هتلی که از طرف بوکینگ رزرو کرده بودم را به یک تاکسی دادم و با مبلغ 15 لیر ما را تا هتل رساند.کلا حدود 5 دقیقه بیشتر در راه نبودیم.البته این تنها موردی بود که ما در سفر سوار تاکسی شدیم.وگرنه من اصفهانی و تاکسی ؟؟؟

توی سایت بوکینگ یک سری هتلها وجود دارد که بدون نیاز به کردیت کارت میتوانید رزرو را انجام دهید البته انتخابتان محدود هست و باید مبلغ بالاتری را بپردازید اما خب برای ما ایرانی ها چاره ای نیست تقریبا !

با رسیدن به هتل تقریبا شوکه شدیم.افتضاح تنها کلمه قابل وصف بود.یک ورودی بدون درب و پیکر که از آن وارد حیاط و باغ هتل می شدید.هتل در واقع لابی نداشت و همان حیاط آن به عنوان رستوران و لابی و حیاط و باغ و همه چیز بود.کثیف...افراد مست در باغ یا همان لابی سر صبح سیگار می کشیدند...میز صبحانه تقریبا خالی و استخر فوق العاده کوچک که به جای انباری هتل استفاده می شد و پر از آشغال بود.یک قسمت که دقیقا معادل با زیر زمین خانه مادربزرگم بود و رزروشن با دمپایی پلاستیکی مشغول خاروندن انگشتهای پاش بود.در این بین گاهی می رفت و خودش ظرف پنیر را هم با دست پر می کرد .

همسرم میخواست که از سرویس بهداشتی استفاده کند و خودمان با کمی گشتن آنرا پشت حیاط پیدا کردیم.فقط سکوت میکنم و همانجا بود که معنای تفاوت عکسهای سایت با واقعیت را فهمیدیم!

چاره ای نبود تا ساعت 2 که اتاق را تحویل می دادند چمدانهایمان را به امان خدا گذاشتیم گوشه حیاط و زدیم بیرون.از رزروشن پرسیدم که -چه جوری میتونم به دلموشایی که به سمت مرکز شهر میرن برسم و اونم با زبان فوق افتضاح آدرسی را داد که نفهمیدیم !

پس فقط از هتل بیرون آمدیم ودر سکوت و متفکر در حالی که سعی می کردم نگاه به همسر جانم نکنم تا یادش نیاید چه عکسایی از این هتل را  نشانش می دادم شروع به قدم زدن کردیم.بعد ازحدود 5 دقیقه قدم زدن در کوچه های زیبا و دیدن خانه های اکثرا سفید رنگ و خوش ساخت اطراف به بهشت لیدی بیچ معروف رسیدیم. از زیبایی و خاص بودنش واقعا چیزی نمیتوانم بگویم.ساحل و دریای فوق العاده زیبا با آب شفاف و پر از خانواده و جوانهایی که از بدنشان ضد آفتاب ترشح می شد و زیر آفتاب خوابیده بودند ! خیابان ساحلی هم که پر از شور و زندگی بود.کافه ها و رستورانها و هتلهای خیلی زیادی مشغول بکار بودند و هر چیزی که میخواستیم فراهم بود.البته جالب بود که ما در طول سفر 7روزه خودمان هیچ ایرانی را در لیدی بیچ ندیدیم و وقتی در خیابان یا تورها  هموطنها را میدیدیم همه در هتلهای یو آل با فاصله زیاد از شهر بودند ! این برای من جای تعجب داشت که چطور در شهری مثل کوش آداسی با این همه زیبایی هتل یو آل انتخاب میشود !البته حق با هموطن هاست چون راهنمایی صحیح از طرف آژانسها انجام نمیشود و همه تاکید دارند -کوش آداسی جایی رو نداره و فقط هتل مهمه !!!! و صد در صد سلیقه و قصد سفر هم مهم است که کجا هتل انتخاب شود.

Image result for ‫کوشی آداسی‬‎

 

Related image

 

-در پارک آبی صد در صد خواهید سوخت پس اشتباه ما را تکرار نکنید و سعی کنید روزهای آخر به پارک آبی بروید و ضد آفتاب حتما حتما فراموش نشود .ژل آلوئه ورا و پماد لیدوکایین برای درمان احتمالی همراهتان باشد چون ما دو پماد کوچک را 90 لیر خریدیم.آفتاب کوشی آداسی بسیار سوزنده بود وآفتاب گرفتن دل شیر می خواست!سفرهای قبلی من معمولا مهر ماه و اردیبهشت بود که واقعا از هوای آنتالیا لذت بردیم اما این بار در 5 مرداد ماه سفر کردیم و  واقعا گرما و شرجی کلافه کننده بود.

-برای سفر  به جز پول بلیط و عوارض که 4 میلیون تومان شد ما کلا 400 یورو هزینه کردیم.این شامل هتل و نهار و شام و تفریحات و کرایه ها بود.کلا حدود 100 یورو هم خرید کردیم.پس حدود 6 یا 5 میلیون هزینه ما شد که با آژانسها فقط برای هتل باید نفری حدودا 4 میلیون پول می دادیم و هزینه کرایه و تفریحات و ... به کنار.

 

 

از بابت قلم ضعیف و خودمانی ام عذر میخواهم.عکسها یرای نوشتن سفرنامه گرفته نشده بود و صرفا برای یادگاری با تلفن همراهم گرفتم به همین خاطر کیفیت بالایی ندارند و پیشاپیش پوزش میطلبم.من نویسنده نیستم ولی عاشق خواندن هستم مخصوصا سفر نامه و هدفم صرفا در اختیار گذاشتن اطلاعات و لحظات خوشم با شما بود.

به امید سفرهای بیشتر و راحتتر برای تمام عاشقان سفر

و

ممنون از پرشین گروپ  دوست داشتنی 

 

ای کاش سفر انتهای جهان بود

تا کسی در من مدام نگران نباشد

که باید برگردیم!


نظرات شما عزیزان:

امید فرهادی
ساعت13:14---19 فروردين 1398
عجب سفرنامه ای بود . عالی و با جزئیات

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: